مرکز کنترل
آخر ترم و هنگام اعلام نمرات، معمولا این عبارات را از دانشجویان میشنویم که:
استاد منو انداخت!
من پاس شدم!
یا مثلا وقتی با یک نفر قرار داریم و به موقع به قرار نمیرسیم بیان میکنیم:
ترافیک بود!
ولی حاضر نیستیم بپذیریم در زمان بندی اشتباه کردیم و دیر راه افتادیم و این باعث تاخیر شد!
مثالهای زیادی از این دست وجود دارد و حتما شما هم با موارد مختلفی از این موضوع مواجه شده اید. به نظرشما علت این رفتار چه چیزی میتواند باشد؟
وقتی ما دست به انجام کاری میزنیم، با توجه به نتیجه به دست آمده به دنبال عللی هستیم که نتیجه حاصل شده را توجیه کنیم. اگر نتیجه مثبت باشد توانمندیهای فردی و استعداد ذاتی یا خوش شانسی را دخیل می دانیم و اگر نتیجه منفی باشد، بدشانسی و بد بودن شرایط محیطی و یا بدذاتی دیگران را علت نتیجه ضعیف کار خود می دانیم.
بررسی مرکز کنترل
این موضوع را آقای Julian Rotter در دهه ۱۹۵۰ میلادی بررسی و با عنوان مرکز کنترل (Locus of Control) مطرح نمود. در این راستا افراد موفقیت یا ناکامی خود را در درون خود و یا در محیط پیرامون خود جستجو میکنند. مرکز کنترل به صورت یک طیف با دو سمت درونی و بیرونی تعریف میشود که همه انسانها در قسمتی از این طیف قرار دارند و نکته قابل توجه این است که اکثر افراد موفق، در طیف مرکز کنترل درونی قرار دارند.
حتما شما هم از غر زدنها و انرژی منفی که افرادی که مرکز کنترل بیرونی دارند گاهی عصبانی شده اید که این افراد از زمین و زمان به علت مشکلاتی که دارند گلایه می کنند ولی هرگز حاضر نیستند خودشان را بررسی کرده و بپذیرند که ممکن است ایرادی در خودشان وجود داشته باشد.
در میان افرادی که کارهای بزرگ و موفق انجام میدهند مانند کارآفرینان، نقطه کنترل درونی بیشتر مشاهده می شود زیرا این افراد با علم به مشکلات موجود، برای حل مسائل و برداشتن موانع تلاش می کنند و با استمرار تلاش به موفقیتهای بزرگی دست می یابند اما انسانهایی که مرکز کنترل بیرونی دارند پس از برخورد با اولین مشکل درجا زده و دست از تلاش برمیدارند و ناامید میشوند و همیشه خود را شخصی بدشانس تلقی میکنند.
البته تاثیر عوامل محیطی رو کتمان نمیکنیم ولی جاده موفقیت برای هیچکس هموار نیست و اگر میخواهیم موفقیت را در هر زمینه ای که هستیم کسب کنیم، باید تلاش زیادی کنیم.
بنظرتان شما در کجای این طیف قرار دارید؟
نویسنده: مرضیه طاهری