تفکر سیستمی
رویکرد تفکر سیستمی با تفکر سنتی و تحلیلی بسیار متفاوت بوده و بجای بررسی جز به جز اجزای یک مجموعه، نگاه خود را گسترش داده و بصورت کلی اجزای یک مجموعه و ارتباط بین آنها را بررسی می نماید. تفکر سیستمی در بسیاری از مسائل که پیچیدگی خاصی دارند و یا بازخوردهای زیادی روی مجموعه تاثیر میگذارند، عملکرد بسیار بهتری نسبت به تفکر سنتی دارد.
تفکر سیستمی تفکری کلنگر است این در حالی است که تکیه صرف بر جزءنگری، باعث جلوگیری از فهم درست و کافی از روند تغییرات بر روی سیستم می شود. همچنین تمرکز بر روی وقایع، خصوصا وقایع ناگهانی، باعث میشود فرد الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است درک نکند. از اینرو، منفینگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید شده و شخص تصور میکند شرایط در خارج از سیستم باعث ایجاد مشکلات شده است. این در حالی است که علت تمام مشکلات در درون سیستم است.
تفکر سیستمی در حوزه هایی توانسته اهمیت خود را به اثبات برساند:
- مسائل پیچیدهای که دارای عوامل زیادی دارد و برای درک صحیح از شرایط مسئله باید یک نگاه کلی به مسئله داشت.
- مسائل تکرارشونده یا مسائلی که به مرور زمان با انجام اقدامات اصلاحی رو به وخامت میگذارند؛
- موضوعاتی که یک اقدام بر محیط کلی موضوع، چه محیط طبیعی چه محیط رقابتی، تأثیر میگذارد (یا از آن تأثیر میپذیرد)؛
- مسائلی که راهحلهای آن آشکار نیستند؛
برای درک بهتر تفکر سیستمی در ابتدا لازم است سیستم را بشناسیم و ببینیم یک سیستم چه ویژگی هایی دارد:
تعاریف بسیار متفاوتی از سیستم وجود دارد که در زیر بیان شده است:
ü سیستم از اجزای متعدد تشکیل میشود.
واضح است که یک المان به تنهایی به عنوان یک سیستم شناخته نمی شود. قرار گرفتن چند المان در کنار هم و انجام یک فرآیند باعث شکل گیری یک سیستم می گردد.
ü اجزای سیستم با یکدیگر در ارتباط و تعامل هستند.
ارتباط بین اجزای یک مجموعه آن را به یک سیستم تبدیل میکند. در یک سیستم تمام اجزا روی هم تاثیر گذاشته و از هم تاثیر میپذیرند. در حالتیکه میان اجزا ارتباط و اثر گذاری وجود نداشته باشد، سیستمی وجود ندارد و با یک مجموعه رو به رو هستیم.
ü برای سیستمها میتوان رفتار تعریف کرد. با حذف هر یک از اجزای سیستم، رفتار کلی سیستم تغییر میکند.
در یک سیستم تعامل همه اجزا باعث شکل گیری یک رفتار می شود که به صورت مجزا نمیتوان یک جز از سیستم را مسئول آن رفتار دانست. به عنوان مثال وقتی میگوییم ماشین خوبی نیست، نمیتوانیم به یک قطعه خاص از ماشین اشاره کنیم و در مجموع کل ماشین را خوب نمیدانیم.
ü معمولاً برای سیستم یک مرز تعریف میشود.
وقتی یک سیستم تعریف می شود برای آن مرزی (border) را نیز تعریف میکنیم اما این مرز یک واقعیت بیرونی نیست و با توجه به تعاریف ما شکل میگیرد. افراد نگاههای متفاوتی نسبت به مرز هر سیستم دارند و
ü برای بسیاری از سیستمها میتوان هدف تعریف کرد.
تعریف هدف در هر سیستم متفاوت بوده و هدف نهای به نوع نگاه تحلیلگر نسبت به سیستم دارد. اما برای یک سیستم مانند یک سازمان، تعریف یک یا چند هدف و تحلیل عملکرد سازمان برای دستیابی به آن هدف می تواند نمودار رشد و پیشرفت شرکت را ترسیم نماید.
ü سیستمها را میتوان به دو دستهی باز و بسته تقسیم کرد.
سیستم باز سیستمی است که با دنیای اطراف خود در ارتباط است و برعکس سیستم بسته سیستمی است که هیچ ارتباطی با دنیای اطراف خود ندارد. در تعریف سازمانی، به سیستمی بسته میگوییم که تعامل بسیار اندکی با محیط اطراف خود داشته باشد.
در ادامه این مقاله با ویژگی ها و کاربردهای تفکر سیستمی آشنا خواهیم شد.
نویسنده: مرضیه طاهری